و من درخویش ، جوری هستم که حتی نمی توانم برایت زندگیی آرزو کنم که بی خزان و بی زمستان باشد.
نمی توانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی .
نمی شود، بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت می خواهم !
من و تو می دانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده ست .
می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق می شویم ، جاهایی هم موفق نشویم ، یا دست کم رسیدن به برخی خواسته ها و آرزوهای مان را مدتی به تعویق بیندازیم یاد گرفته ایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستان ما ، میهمان می شود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.
می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه به نداشتنش ، گرفتار می شویم.می دانیم از این بهار ، فاصله ای است ،پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخاب ما نیستند ، اما گریز ناپذیرند.
نمی خواهم بگویم تو را به خدا می سپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد.
چون می دانم که ناخواستنی ها، همانقدر فراوانند که سپردن های نارس و فهم نشده ی ما.
دیگر آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم در هفت سین، چیزهایی را می چینیم که هراس نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم.
آنقدر تجربه داریم که درک می کنیم ، مردم این بهانه های خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی میگنند؛برای اینکه ، خودشان را به آن راه بزنند، که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباش ها، تبریکات، تهنیت هاو مبارک بادهای ما بچرخد!(و شاید این خود نمایش قدرت امید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی ، با لبخند می رود!)
می دانی ، می خواهم این بار برایت آرزویی کنم که تو را در تمام فصول زندگی ، در سرما و گرمای روزگار ، در تمام بارانها ، برف ها ، طوفان ها ، خشکسالی ها، شکست ها و موفقیت عا، شادی ها و غم ها ، از دست دادن ها و به دست آوردن ها، در امان و قرار دارد.
آرزو می کنم، آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی ، آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که؛تمام زندگی را(هر طور که پیش رود)مشتاقانه ، امیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه ، زندگی کنی ! تو نیز مرا همین آرزو کن.
باشد که سال بعد، همین حوالی، خوشنود از خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخند بزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم .
*************
درباره این سایت