سلام عزیزانم .
اونهایی که تهران هستند و صبح زود بیدار شدند حتما مثل من تجربه ی بارون شدید ، تگرگ و برف رو دارند .
تو مسیر اداره همه چیز اتفاق افتاد و الان که دارم از پنجره ی بزرگ سالن بیرون رو میبینم آفتاب کم رنگ باحالی آسمون رو روشن کرده .
کلا" طبیعت هم مثل خودمون هوایی شده و تکلیفش با خودش معلوم نیست
چهار شنبه بعد از ظهر رفتم پیش جراحم تا ویزیت چهل و پنج روز بعد از عمل رو انجام بدم . وزنم چهارده کیلو کم شده و دکتر تشویقم کرد و راضی بود .
گفت اگر تا سه ماهگی ، که میشه هشتم فروردین ، کاهش وزنت تقریبا" بیست کیلو شد ، نمیخواد ویزیت سه ماهگی رو بیای ولی اگر کم بود و خودت راضی نبودی بیا پیشم .
گفتم اگر اومدم چه راهکاری برام دارید ؟ گفت : نصیحتت میکنم که روی تغذیه و ورزشت دقت کنی و اشتباهات تغذیه ت رو اصلاح میکنم . مثلا" یکی از چیزایی که باعث میشه خوب وزن پایین نیاد ، استفاده از شکلات و بستنیه .
چون این چیزا راحت خورده میشن ممکنه این اتفاق بیفته . شما خوب نمیتونی غذا بخوری ، به چیزایی که نباید رو میاری .
گفتم : دکتر من همچین وحشتی از اضافه وزن پیدا کردم که دور از جون شما که میشنوید ، غلط بکنم شکلات و بستنی بخورم .
گفت : نه منم فکر نمیکنم همچین اتفاقی بیفته و حتما از جایزه ی نیامدن ویزیت سه ماهگی استفاده میکنی .
درمورد تغذیه هم گفت : از این ببعد میتونی سالاد بخوری و همه ی غذا ها رو منتها انقدر بجوید تا به همون صورتی که تو میکسر انجام میشه ، در بیاد .
آمپول های نوروبیون رو گفت یه هفته درمیون بزن و پنتو پرازول رو همچنان ادامه بده .
میزان پروتیین غذا رو زیاد کن تا عضلاتت دچار مشکل نشن . بهش گفتم پیاده روی صبح ها و استخر هفته ای سه بار رو دارم و کلی تشویقم کرد .
اما از سختی های این مدت براتون بگم .
ببینید بزرگترین معضل بشر عادته و البته بزرگترین نعمت هم همون عادته . به دلیل سالیان سال عادت کردن به روش های تغذیه ای ، الان سخته که من بیست دقیقه زمان صرف خوردن دو قاشق کوچیک ، غذا کنم .باید این رو بصورت عادت اصلاح کنم چون چاره ای نیست .
برای معده ای که نُه برابر کوچیک شده باید بسیار آهسته خوردن رو تمرین و عادت کرد . یکی دیگه از مشکلات هم بحث اعصاب و روانه .
ببینید بعد از این عمل باید فراموش کنید که یه روزی دهنتون پر از غذا بود و می جویدید و قورت میدادید و از این حالت احساس کیف و لذت فراوون می بردید .
الان من باید با سر چنگال یه نوک قاشق غذا رو مزه مزه کنم و هیچوقت حجم دهنم از غذا حتی نسبتا" پر نشه .
اما به نظر من این دوتا مشکل ، هزار بار می ارزه به سلامتی و حال خوبی که این روزا دارم .
امروز صبح که شنبه بود بعد از چند روز خودم رو وزن کردم با عدد 79.9 شوکه شدم .
همچین مهردخت رو صدا کردم و گفتم بیاااا!!!! که ترسید بچه م . گفت : چی شده مامان ؟؟
گفتم : ببین این عدد رو میبینی یا دارم خواب میبینم ؟؟
*******
برای همگی حال خوب و آرامش آرزو دارم یادتون نره دوستتون دارم
درباره این سایت