سلام ، روز و عاقبتتون بخیر باشه . 

دیشب قبل از اینکه خوابم ببره به شما دوستان مجازی-حقیقی وبلاگیم فکر می کردم . بعضی هاتون رو از نزدیک دیدم و می شناسم پس با چهره های حقیقیتون ، تصور می کردم . بعضی هاتونم که ندیدم بر اساس ذهنیتی که دارم ، چهره ای ازتون تو خاطرم دارم .

 مهم جسم و تصویر نیست ، اون حس خوب وجودتونه و اون گرمای حضورتونه که بهم حاال خیلی خوبی میده .


 رو راست من اهل تنهایی و عزلت نیستم . حالم با آدمای زندگیم پیوند خورده نمیدونید چقدر بهتون عادت دارم و وجود و حضورتون برام مهمه .

گاهی حتی باهاتون  گفتگوی درونی دارم  و بجاتون جواب هم میدم 


(دکتر رفته م، دیوونه نشدم بخدا )


من دیروز بخاطر مشکل و شرایط دوستمون خیلی ناراحت بودم همه ی راه های ممکنه رو بارها بهش پیشنهاد دادیم انگار دلم میخواست فقط  باهاتون درد و دل کنم  . وقتی پست رو نوشتم،  به خودم گفتم :آخه این چه توقعیه از دوستات داری مهربانو؟؟

 خودت داری میگی همه جور پیشنهاد به این کیس در جهت تغییر دادی ،  به مشاورم اعتقاد نداره و چه و چه .حالا توقع داری مثلا دوستان وبلاگیت،  چه راهی بهت پیشنهاد بدن؟؟ 


فکر می کردم یا کامنت نمیذارید یا می نویسید نمیدونیم راهش چیه


 ولی برعکس تصورم اینهمه کامنت جورواجوِر پر انرژی و دوست داشتنی گذاشتید ، که مشخصه کاملا بهش فکر کردید و تو  ساعت هایی که میدونم هر کدوم یا محل کار هستید یا منزل و مشغول انجام کارهاتون ، کلی وقت گذاشتید برام . 


دمتون واااقعا گرم و سرتون خوش باد که اینهمه خوبید و من چه خوشبختم که تو این دنیای بی تفاوتی ها ، دوستان گلی مثل شما دارم شما مثل ستاره های روشن آسمونید برام 


********


 دیروز کلی حالمون گرفته شد . جلوی در اداره ، ماشین همکارمون رو  برد .

 خیلی ساده و راحت . 

اولش فکر کردیم شاید جرثقیل بردتش ، تماس گرفتیم پلیس +10 گفتند همچین مشخصاتی ثبت نشده . 

بعد از حراست اداره ، خواستیم دوربین ها رو چک کنن نگاه کردن و گفتن بعععله ، بعد از پیاده شدن صاحب ماشین،  دقیقا دو دقیقه  بعد یه آقایی اومده قشششنگ سوار ماشین شده و رفته .

(کاملا مشخصه که منتظرش ایستاده بوده)  چهره ش هم اصلا مشخص نیست .  امروز رفتن  کلانتری نامه گرفتن  که از حراست فیلم رو تحویل بگیرن ببرن مراجع قضایی. 

البته نظر شخصی من اینه که این ی با ی های دیگه فرق میکنه،  چون جناب ، خیلی راحت سوار ماشین شده ، فکر میکنم رسما" سوییچ داشته که با خیااال راحت تو اون ساعت پر تردد جلوی اداره و بانک (کنار اداره مون یه بانک بزرگه)اومده سوار ماشین شده و رفته . 


تازه کاملا در جریان رفت و آمد و برنامه زندگی همکارمون هم بوده ، چون این همکارمون منزلشون نزدیک اداره ست . صبح با ماشین میاد ، حدود ساعت هشت . نیم  صبح پارک میکنه و ساعت نُه ، همسرش میادماشین رو برش میداره میره سرکارش .


 منطقی تر این بود که ساعت یازده تا دو و سه بعد از ظهر که یکم خلوته بیاد ولی انگار خبر داشته که همسرش به زودی میاد دنبال ماشین . 

شک خودشون به شرکت لیزینگیه که ازش ماشین خریدن، چون میگن شرکت سوییچ یدک رو پیش خودش نگه داشته تا پایان اقساط . (از قسطاشون دو سه تا مونده بوده تا تموم بشه)اما من بعید میدونم شرکت لیزینگ بیاد زاغ سیاه مشتریش رو چوب بزنه و سر از برنامه زندگیش دربیاره و ماشین به . 

من احتمالات دیگه ای رو میدم :

چون همکارمون خیلی بی احتیاطه و همیشه از وقتی میاد سوییچش روی میزشه تا آخر روز و اصلا کنترلی روش نداره . شاید یکی  تو محل کار برداشته و از روش یکی ساخته و از ساعت رفت و آمدشم به راحتی خبر داشته . 

یا اینکه سوییچ مرتب دست سرایدارشونه و خونه شونم نزدیکه و اون سرایدار هم میتونه راحت از ساعت رفت و امدش در بیاره .


خلاصه نمیدونیم چیه جریان ولی حالا که این اتفاق افتاده و کل شرکت دارن درمورد ی اتومبیل یا خونه و گوشی صحبت میکنند ، میبینم چقدر این موضوع زیادشده .


 هر کسی تو چند ماه اخیر،  یه خاطره از یده شدن ماشین ها داره .

 یکی ماشین پدرشو جلوی درخونه بردن ، یکی ماشین دخترخاله ش رو کلا کردن ، اون یکی رو اومدن از تو پارکینگ خونه ش یدن و قصه های جور واجور دیگه چقدر ی به روش های مختلف زیاااد شده و همه هم میدونیم دلیلشون چیه . 


مواظب اموالتون باشید .

 تو این وانفسا، از دست دادن چیزی که با زحمت به دست آوردیم وااقعا سخته و گاهی جبران ناپذیر . یکمی احتیاطمون رو بیشتر کنیم که اینهمه اذیت نشیم . یه قفل فرمون یا از اون بهتر قفل پدال مطمئن داشته باشیم ، بیمه ی بدنه داشته باشیم و بطور کلی از رفتارهای پر خطر دوری کنیم .


 اصلا چه معنی داره کسی که خونه ش اینهمه نزدیک محل کارشه با ماشین بیاد بعد از نیم ساعت همسرش بیاد ماشینو ببره محل کارش که اونم باز نزدیکه ؟؟

هر چند ، هر کسی برنامه ریزی زندگی  خودش رو داره،  ولی کلا این ماجرا هااا میزان خطر رو خیلی زیاد میکنه . 


یه چیز دیگه هم حدس میزنم .


 این همکار ما دختر ناز و خوش قلبیه تازه هم ازدواج کرده و در مدت کوتاهی موفقیت خوبی در زمینه ی پیج اینستاگرامش پیدا کرده .

 اما این کار و استفاده از مزایای این موضوع ، تبعاتی هم به همراه داره .

 اینکه در هر لجظه چهل هزار چشم غریبه، با اندیشه ها و داستان های متفاوت ،  زندگی آدم رو  رصد کنند ، اینکه تو هر لحظه ی زندگیت رو ، کجا میری ، چی میخوری، با کی هستی ،چه ورزشی می کنی و الان از اداره اومدم بیرون ، الان رسیدم خونه ، امشب میرم ورزش و . امنیت آدم رو  به  شدت میاره پایین .

 شاید یه آدم روانی صرفا" تصمیم گرفته باشه اعصابشونو خورد کنه و ماشین رو بدون آسیب ببره یه جا نزدیک خونه رها کنه . نمی دونم چی بگم 


حالا از صمیم قلب دعا می کنم دوستمون که چشماش دو روزه اشکیه ، ماشینشو پیدا کنه من میدونم چقدر زحمت کشیده و چقدر ذوق خریدنش رو داشت 


دوستتون دارم 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گوناگون007 طرح کرامت فصل رویش Carlos مکس ورژن rachel in wonderblog سایت فیزیک Cristal آموزش برنامه نویسی مقدماتی برای افراد علاقه مند